سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمی دونم کی و کجا این وب رو ساختم،‌فقط وقتی اسممو تو گوگل سرچ کردم چند سال پیش دیدم این وب اومد بالا

اگه بازدید کننده‌ی محترمی از این وب دیدن می کنه اینو بدونه که وب اصلیم این نیست، اینه : www.chum.blogfa.com

شاد باشید

زندگی اجباریت، لاجرم باید زیست

بدرود تا درودی دگر


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

حیف نمی‌تونم پست‌های کوتاه کوتاه بذارم، بدم میاد، اگه می‌تونستم و خوشم می‌اومد وبم هر چند ساعت یه بار آپ میشد

خیلی از حرف‌هام رو می‌خورم، یا تو قبرستون مغزم دفن می‌کنم، یا به فراموشی می‌دمشون، دوست خوبیه این فراموشی، میاد همه چیز رو میبره، بدون اینکه منتی بذاره، یا چیزی رو بشکنه

کاش میشد می‌گفتم اون چیزهایی رو که تو مغزمه،‌بدون اینکه کسی با چشم چپش، چپ چپ بهم نگاه کنه

بگذریم

تنها جمله‌ایه که این روزها خیلی تکرار می‌کنم

گذشتن بهتر از موندن و زجر کشیدنه، حداقل می‌دونی گذشتی و نموندی

بگذریم

نفهمیدیم و نفهمیدنمان، نفهمم بودیم که نفهمیدیم نفهمیدنشان را

سوال: عزرائیل میاد بالا سرت، میگه باید بریم، ولی می‌تونی یه نفر رو ببینی و باهاش خداحافظی کنی؛ کیو انتخاب می کنی تا باهاش خداحافظی کنی؟ اصلا خداحافظی می کنی، یا اینکه بی‌خداحافظی و بی‌معطلی میذاری میری؟

بدرود تا درودی دگر

ب-ن: تصمیم دارم عنوان وبم رو عوض کنم، یه چیزی بذارم که توصیف بهتری داشته باشه، مثلا، یک انسان مجازی شده، استفراغ‌های مغزم، یا جمع این دو: استفراغ‌های مغز یک انسان مجازی

ب-ن2: خیلی وقت‌ها تو حالت بیکاری داستان‌های قشنگی به ذهنم میرسه، اما فکر می کنم فقط برای خودم قشنگن، بخاطر همین هیچ‌وقت نمی‌نویسمشون، میذارم تو ذهنم ساخته بشن، بعد نابود بشن و فراموشی اونارو با خودش ببره، حس قشنگیهِ این دیدنِ نابود شدنِ زیبایی‌ها


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

دوم اسفند سال یک هزار و سیصد و شصت و هشت ساعت 4 بامداد

صدای گریه

ضربه های دکتر به پشتم

بریدن بند جفت

صدای اذان

پتویی سفید

آغوش مادر

و من       متولد شدم

بیست و دو سال از اون روز می گذره

و من هر سال این روز رو جشن گرفتم

به رسم عادت و تکرار، تولدم را جشن میگیرم

پ-ن: چیزی به ذهنم نمیرسه، انشاالله پست تکمیلی رو بعدا میذارم

امسال از کیک تولد خبری نیست، دیگه پارسال به اندازه‌ی کافی ازتون پذیرایی کردم


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

سلام، حالتون خوبه؟ سال جدید چطوره؟ تو همین چند ساعتش بهتون خوش گذشته؟

زیاد از این تبریک‌های قشنگ قشنگ بلد نیستم، فقط به زبان شیوای پارسی بهتون میگم: هرروزتان نوروز، نورزتان پیروز، اهورامزدا پاسدارتون باشه

من پارسال یه دفتر برداشتم و با خودم قرار گذاشتم که هر روزم رو توش بنویسم و هر روز توش یه جمله بنویسم، اما مثل همه‌ی کارهای دیگه‌ام که طبق برنامه ریزیم پیش نمیره، اینم پیش نرفت، فقط تا آبان ماه نوشتم، که بعد اون بخاطر مشغله‌های فکری و ذهنی و چیزی نشد بنویسم

تئاتر و درس و چیزای مثل تنبلی باعث شد که ننویسم

بگذریم

عیدیم چی می‌تونه باشه جز آرزوی سلامتی برای همتون؟

انشاالله تنتون سالم باشه

دیگه خواستم تو این پست جمله‌هایی رو که نوشتم بذارم، شاید خوشتون اومد،‌بالاخره از هیچی بهتره، البته بگم، نمی‌دونم این جمله‌هارو کس دیگه ای جای دیگه گفته یا نه، ولی من طبق اون روزی که داشتم یه جمله تو همون مایه‌ها گفتم

اول دفتر اینو نوشتم:

به نام او، که نه کسی است و نه چیزی، اما همه کس و همه چیز ماست

اگر کویر نبود،‌باران ارزشی نداشت
اگر تاریکی نبود، نور ارزشی نداشت
اگر مرگ نبود، زندگی ارزشی نداشت
اگر گناه نبود، بندگی ارزشی نداشت
اگر کافر نبود، مومن ارزشی نداشت

کار امروز رو به فردا ننداز، شاید فردایی نباشه

دشمنات رو به یاد بسپار و دوستات رو به دل

آدم بدون آرزو مثل ماشین بدون بنزینه

اگر دیروز و امروز و فردایت مثل هم بود، یا مشکل از توست، یا از جامعه

یا همیشه دنبال بهترین فرصت باش، یا اولین فرصت رو از دست ندره، درغیر این صورت بازنده‌ای

لطف بی‌وقت، زحمت همه وقت را در پی دارد

هرآنچه بر تو گذشته، گذشته‌ی توست، آن را برای دیگران باز مگو

فقط دو نفر غم دلتو می خورن، مادر، همسر

زمان می‌گذرد، چه بخواهی چه نخواهی، اما تو می‌مانی، اگر بخواهی

توقع نداشته باش خاطره‌های شیرینت تکرار بشن، چیزی که گذشته، گذشته

غصه‌ی چیزی رو که نداری نخور، برای رسیدن بهش تلاش کن

موزه، آرامگاه خاطره‌هاست (رفته بودم موزه‌ی چای تو لاهیجان، اینو تو دفترچه موزه نوشتم)

توی عمل کردن عجله کن، اما توی فکر کردن،‌اصلا

شانس در خونه رو هر روز می‌زنه، اما این تویی که یا خونه نیستی، یا خوابی، یا در رو باز نمی کنی

اشتباهاتت رو تو زندگی خط نزن، سعی کن تغییرشون بدی

هرچیزی که نایاب‌تر باشه، با ارزش‌تره، چیزی که زیاد باشه بی ارزشه

انسان به چیزی که محدوده و کمه نیازمنده، چیزی که زیاده، نیازمندی نداره

شکم سیران حرام می‌کنند و گشنگان حرام می‌شوند

زندگی دو نقطه دارد، آغاز، پایان، بینشان هیچ چیزی نیست

از سختی‌ها بگذر، چون هرگز تمام نمی‌شوند
اما از شادی‌ها نگذر، چون زود تمام می‌شوند

ازدواج مثل انتگرال جزء به جزئه، اگه متغیرتو اشتباه بگیری هرگز به جواب نمیرسی

زندگی را زندگی کن، به دنیا آمدن و مردن کار سختی نیست

چیزی را که می خوای زود بدست آور، شاید فردا انگیزه‌ای برای داشتنش نداشته باشی

1- شادی نبود غم است
2- غم نبود شادی است
دیدگاه‌ها متفاوت است ولی معانی یکی

مثل ساچمه باش، کوچیک، اما توپر، ولی مثل بالون نباش، چون خیلی خیلی بزرگه، اما خالیه خالیه

شرم بر دولتی باد که مردمانش از آن ناراضی باشند ()

موسیقی سخنی است که با زبان نمی‌توان بیانش کرد(؟)

قدرت یک امپراطوری به ثروت و پهناوری‌ش نیست، به محبت و مردمداریشه

همیشه به چیزی فکر کن که بهش علاقه داری، فکر کردن به چیزی که بهش علاقه نداری، حروم کردن تخیله

این جمله‌های فروردین ماه بود  برای اینکه هم سرتون درد نیاد هم زیاد وقتتون رو نگیرم بعدی‌هارو میذارم برای آپ بعدی

خوش باشید و خوش

بدرود تا درودی دگر

سوالات:

1- از یارانه‌هاتون چه استفاده ای می کنین؟

2- بهترین حس دنیا چه حسیه؟(اینو حتما جواب بدین، منم تو کامنت‌ها میذارم جوابمو)

3- پارسال سال جهاد اقتصادی بود اون بلا سرمون اومد؟ به نظرتون امسال چی میشه؟ آب معدنی چینی می‌خوریم؟ یا به چین ملحق میشیم و واحد پولمونم با چین یکی میشه؟

گفتم دیگه از فاز مرگ بیام بیرون

یه هدیه هم براتون دارم، یه هفته اینترنت بدون بوووووووق برای استفاده برید رادیوآفلاین (کلیک کن روش)


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

هستم، ولی خفن خسته‌ام

نیستم، ولی به یادتون هستم

نت زده شدم

فقط و فقط از این ناراحتم که نمیرسم جواب کامنتاتونو بدم،‌ببخشید

جبران کنم

خوش باشید

بدرود تا درودی دگر

ب-ن1: دپرسی از سر و صورتم میباره

ب-ن2: این یک درددل نبود، پیشاپیش از هم دردیه شما سپاسگذاریم


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ